بررسي مفاهيم مشروعيت و کنش از ديدگاه ماکس وبر
بررسي مفاهيم مشروعيت و کنش از ديدگاه ماکس وبر
بررسي مفاهيم مشروعيت و کنش از ديدگاه ماکس وبر
نويسنده:عبدالشريف ولدبيگي
سنخ شناسي وبر در بحث اقتدار و مشروعيت يکي از مباحث محوري جامعه شناسي سياسي است که در نوع خود تحليلي بديع و در خور اعتنا در اين زمينه بود.اين تحليل البته به طور طبيعي با نقدها و تأييد هاي زيادي نيز مواجه شد و بعدها شارحان وبر اين مدل وي را براي تحليل انقلاب اسلامي ايران نيز بکار بردند.به هرحال آنچه بديهي مي نمايد تقدم فهم و درک مدل تحليلي وبر برنقد يا تأييد آن است.درادامه مروري گذرا بر ديدگاه وبر در اين زمينه خواهيم داشت.
ماکس وبر در آوريل 1864 م در ايالت تورنيگ آلمان متولد شد.پدرش حقوقدان بود و به لذت هاي دنيوي علاقه داشت.با اين حال مادرش زني با فرهنگ و به شدت نگران مسائل فرهنگي و مذهبي ماکس بود و تا زمان مرگش رابطه فکري نزديکي با او داشت.وبر در کودکي و نوجواني اش، اغلب روشنفکران و مردان سياست مهم زمانه اش مانند ديتلهي، مومسن، زيبل، ترايچکه و کاب را در پذيرايي هاي پدر و مادرش ملاقات مي کرد.وي که از بنيان گذاران جامعه شناسي جديد محسوب مي شود، مفاهيمي مانند تفهم، تفرد پديده هاي جامعه شناختي و تاريخي و فراغت از ارزش را وارد علم جامعه شناسي کرد.روش شناسي او از نوع تفهمي و خردگراست که با روش شناسي پوزيتيويستي متفاوت است.
وبر در سال هاي 1904 و 1905 يکي از آثار مشهورش را با عنوان «اخلاق پروتستان و روح سرمايه داري»منتشر کرد.در اين اثر، وبر برتري مذهب مادرش را در يک سطح دانشگاهي اعلام کرد.او هر چند خود فردي مذهبي نبود،بيشتر وقتش را به بررسي مذهب اختصاص داده بود.وبر بر اثر يک بيماري رواني حدود شش سال فعاليت هاي علمي خود را متوقف کرد، بعد از سال 1904 م توانايي کارکردن پيدا کرد و بعضي از آثار مهمش را توليد کرد.در اين سال ها،بررسي هايش را درباره دين هاي جهاني براي مثال، چين، هند و يهوديت باستان در يک چشم انداز تاريخ جهاني منتشر کرد.
ماکس وبر در زمره اولين کساني است که به منابع اقتدار و مباني مشروعيت توجه کرد.او به سه نوع اقتدار با سيادت مشروع اشاره کرده است:مشروعيت سنتي، مشروعيت قانوني -عقلاني و مشروعيت فرهي.در مشروعيت سنتي توجيه اقتدار بر مبناي آداب و سنت هاي گذشته، در مشروعيت فرهي (کاريزماتيک؛ يعني نفوذ در قلوب)ويژگي هاي استثنايي رهبر و در مشروعيت قانوني و عقلاني، مقررات ديوان سالاري و قوانين رسمي اين نياز را تأمين مي کند.
اگر حکمرانان نتوانند تسلط خود را به يکي از سه طريق ياد شده توجيه کنند، وسايل نابوديشان فراهم شده و در صورت تداوم مشروعيت نداشتن ممکن است سرنگون شوند و نوع اقتدار عوض شود.
براساس آنچه وبر بيان کرده مشروعيت سنتي ممکن است وراثتي باشد؛ مانند مشروعيت سلطنت در يک خانواده معين و ممکن است آداب و رسوم قبيله باشد؛ مثل آنچه در بين عشاير مرسوم است که بزرگ قبيله حاکم باشد.
مشروعيت فرهي ناشي از استعدادها و قابليت هاي فرد است که قضاوت عمومي جامعه بر اين قرار مي گيرد که کاريزما (کسي که محبوب مردم شده است)حق اقتدار و اعمال حاکميت دارد.
مشروعيت عقلاني، قانون ناشي از پيشرفت جامعه مدني است که با ساز و کارهاي انتخاباتي و آراي اکثريت تحقق مي يابد.
وبر جامعه شناسي است که براي اولين بار مفهوم کنش اجتماعي را مطرح و آن را به چهار دسته تقسيم کرد.وي چون درصدد ارائه تفسيري روشن از عقل گرايي کنش اجتماعي در تمدن اروپايي بود، عقلانيت جديد را از ميان اين چهار نوع کنش اجتماعي مورد باز شناسي قرار داد:
1.کنش عقلاني معطوف به هدف؛ 2.کنش عقلاني ارزشي؛ 3.کنش عاطفي؛ 4.کنش سنتي.
در نوع اول خود کنش اجتماعي هدف نيست؛ بلکه به شکل عقلايي ابزاري براي وصول به مجموعه اي از اهداف شخص فرد مد نظر است؛ بنابراين هدف بيرون از کنش عقلاني قرار دارد و فرد از طريق سنجش و پيش بيني عقلايي هدف، ابزار و شرايط منطقي تحقق اهداف، کنش اجتماعي خود را تنظيم مي نمايد.عقلانيت ارزشي، نوعي باور آگاهانه به ارزشهاي اخلاقي، زيبايي شناختي، مذهبي و ...است.اين نوع از عقلانيت معطوف به توفيق بيروني نيست و فقط به خاطر خودش پديد آمده است.به عبارت ديگر معنادار بودن کنش عقلاني ارزشي به دليل اهداف و توفيقات بيروني نيست، بلکه معنا در خودش نهفته است.مانند:کنش ايثارگري، بخشندگي و انسان دوستي.
کنش عاطفي ناشي از تمايلات خاص و وضعيت هاي احساسي است که اگر اين رفتار به شکل آگاهانه کنترل شود، جنبه عقلايي پيدا مي کند؛ از اين رو اين نوع کنش عقلايي شخصي است.کنش سنتي جنبه تقليدي و روزمره گي دارد و از طريق گرايش به سنت و عادات رايج حاصل مي شود.
وبر با مرزبندي بين کنش عقلاني و غير عقلاني بر اين عقيده است که هريک از اين سه کنش اجتماعي، ممکن است در طرف عقلانيت مرز يا در طرف ديگر آن قرار گيرد.و به اين دليل است که شأن عقلاني و غير عقلاني پيدا مي کنند؛ بر اين اساس عقلانيت هر سه اين کنش ها از نوع عقلانيت معطوف به هدف نخواهد بود.
بدين ترتيب ماکس وبر يکي از جامعه شناسان جديد است که با آوردن مفاهيم جديدي مانند کنش اجتماعي و تقسيم بندي کلاسه شده اي از انواع مشروعيت به سهم خود به علم جامعه شناسي کمک کرد.قبل از او، جامعه شناساني ديگر در باب مشروعيت و اقتدار نظريه پردازي کرده بودند، اما تقسيم بندي او از اين مفاهيم و اقبال جامعه شناسان ديگر، باعث شهرت جهاني وي شد.به گونه اي که امروزه بسياري از پژوهشگران درصددند تا تحليل جوامع سياسي و بازشناسي آن را برمبناي فرمول مشروعيت ماکس وبر انجام دهند.اما واقعيت آن است که همه تحولات و رفتارهاي سياسي را نمي توان بر مبناي اين فرمول ارزيابي کرد.چه بسا بکارگيري آن براي تحليل و توصيف ساختار سياسي و اجتماعي جوامع در بيشتر موارد نه تنها حقيقت موجود اين جوامع را آشکار نمي سازد، بلکه نتيجه اي انحرافي حاصل مي شود و اين باعث گمراهي طالبان انديشه و انديشه ورزي خواهد شد.
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.
ماکس وبر در آوريل 1864 م در ايالت تورنيگ آلمان متولد شد.پدرش حقوقدان بود و به لذت هاي دنيوي علاقه داشت.با اين حال مادرش زني با فرهنگ و به شدت نگران مسائل فرهنگي و مذهبي ماکس بود و تا زمان مرگش رابطه فکري نزديکي با او داشت.وبر در کودکي و نوجواني اش، اغلب روشنفکران و مردان سياست مهم زمانه اش مانند ديتلهي، مومسن، زيبل، ترايچکه و کاب را در پذيرايي هاي پدر و مادرش ملاقات مي کرد.وي که از بنيان گذاران جامعه شناسي جديد محسوب مي شود، مفاهيمي مانند تفهم، تفرد پديده هاي جامعه شناختي و تاريخي و فراغت از ارزش را وارد علم جامعه شناسي کرد.روش شناسي او از نوع تفهمي و خردگراست که با روش شناسي پوزيتيويستي متفاوت است.
وبر در سال هاي 1904 و 1905 يکي از آثار مشهورش را با عنوان «اخلاق پروتستان و روح سرمايه داري»منتشر کرد.در اين اثر، وبر برتري مذهب مادرش را در يک سطح دانشگاهي اعلام کرد.او هر چند خود فردي مذهبي نبود،بيشتر وقتش را به بررسي مذهب اختصاص داده بود.وبر بر اثر يک بيماري رواني حدود شش سال فعاليت هاي علمي خود را متوقف کرد، بعد از سال 1904 م توانايي کارکردن پيدا کرد و بعضي از آثار مهمش را توليد کرد.در اين سال ها،بررسي هايش را درباره دين هاي جهاني براي مثال، چين، هند و يهوديت باستان در يک چشم انداز تاريخ جهاني منتشر کرد.
ماکس وبر در زمره اولين کساني است که به منابع اقتدار و مباني مشروعيت توجه کرد.او به سه نوع اقتدار با سيادت مشروع اشاره کرده است:مشروعيت سنتي، مشروعيت قانوني -عقلاني و مشروعيت فرهي.در مشروعيت سنتي توجيه اقتدار بر مبناي آداب و سنت هاي گذشته، در مشروعيت فرهي (کاريزماتيک؛ يعني نفوذ در قلوب)ويژگي هاي استثنايي رهبر و در مشروعيت قانوني و عقلاني، مقررات ديوان سالاري و قوانين رسمي اين نياز را تأمين مي کند.
اگر حکمرانان نتوانند تسلط خود را به يکي از سه طريق ياد شده توجيه کنند، وسايل نابوديشان فراهم شده و در صورت تداوم مشروعيت نداشتن ممکن است سرنگون شوند و نوع اقتدار عوض شود.
براساس آنچه وبر بيان کرده مشروعيت سنتي ممکن است وراثتي باشد؛ مانند مشروعيت سلطنت در يک خانواده معين و ممکن است آداب و رسوم قبيله باشد؛ مثل آنچه در بين عشاير مرسوم است که بزرگ قبيله حاکم باشد.
مشروعيت فرهي ناشي از استعدادها و قابليت هاي فرد است که قضاوت عمومي جامعه بر اين قرار مي گيرد که کاريزما (کسي که محبوب مردم شده است)حق اقتدار و اعمال حاکميت دارد.
مشروعيت عقلاني، قانون ناشي از پيشرفت جامعه مدني است که با ساز و کارهاي انتخاباتي و آراي اکثريت تحقق مي يابد.
وبر جامعه شناسي است که براي اولين بار مفهوم کنش اجتماعي را مطرح و آن را به چهار دسته تقسيم کرد.وي چون درصدد ارائه تفسيري روشن از عقل گرايي کنش اجتماعي در تمدن اروپايي بود، عقلانيت جديد را از ميان اين چهار نوع کنش اجتماعي مورد باز شناسي قرار داد:
1.کنش عقلاني معطوف به هدف؛ 2.کنش عقلاني ارزشي؛ 3.کنش عاطفي؛ 4.کنش سنتي.
در نوع اول خود کنش اجتماعي هدف نيست؛ بلکه به شکل عقلايي ابزاري براي وصول به مجموعه اي از اهداف شخص فرد مد نظر است؛ بنابراين هدف بيرون از کنش عقلاني قرار دارد و فرد از طريق سنجش و پيش بيني عقلايي هدف، ابزار و شرايط منطقي تحقق اهداف، کنش اجتماعي خود را تنظيم مي نمايد.عقلانيت ارزشي، نوعي باور آگاهانه به ارزشهاي اخلاقي، زيبايي شناختي، مذهبي و ...است.اين نوع از عقلانيت معطوف به توفيق بيروني نيست و فقط به خاطر خودش پديد آمده است.به عبارت ديگر معنادار بودن کنش عقلاني ارزشي به دليل اهداف و توفيقات بيروني نيست، بلکه معنا در خودش نهفته است.مانند:کنش ايثارگري، بخشندگي و انسان دوستي.
کنش عاطفي ناشي از تمايلات خاص و وضعيت هاي احساسي است که اگر اين رفتار به شکل آگاهانه کنترل شود، جنبه عقلايي پيدا مي کند؛ از اين رو اين نوع کنش عقلايي شخصي است.کنش سنتي جنبه تقليدي و روزمره گي دارد و از طريق گرايش به سنت و عادات رايج حاصل مي شود.
وبر با مرزبندي بين کنش عقلاني و غير عقلاني بر اين عقيده است که هريک از اين سه کنش اجتماعي، ممکن است در طرف عقلانيت مرز يا در طرف ديگر آن قرار گيرد.و به اين دليل است که شأن عقلاني و غير عقلاني پيدا مي کنند؛ بر اين اساس عقلانيت هر سه اين کنش ها از نوع عقلانيت معطوف به هدف نخواهد بود.
بدين ترتيب ماکس وبر يکي از جامعه شناسان جديد است که با آوردن مفاهيم جديدي مانند کنش اجتماعي و تقسيم بندي کلاسه شده اي از انواع مشروعيت به سهم خود به علم جامعه شناسي کمک کرد.قبل از او، جامعه شناساني ديگر در باب مشروعيت و اقتدار نظريه پردازي کرده بودند، اما تقسيم بندي او از اين مفاهيم و اقبال جامعه شناسان ديگر، باعث شهرت جهاني وي شد.به گونه اي که امروزه بسياري از پژوهشگران درصددند تا تحليل جوامع سياسي و بازشناسي آن را برمبناي فرمول مشروعيت ماکس وبر انجام دهند.اما واقعيت آن است که همه تحولات و رفتارهاي سياسي را نمي توان بر مبناي اين فرمول ارزيابي کرد.چه بسا بکارگيري آن براي تحليل و توصيف ساختار سياسي و اجتماعي جوامع در بيشتر موارد نه تنها حقيقت موجود اين جوامع را آشکار نمي سازد، بلکه نتيجه اي انحرافي حاصل مي شود و اين باعث گمراهي طالبان انديشه و انديشه ورزي خواهد شد.
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}